نویسنده:فیلیپ بارفورد
مترجم:محمدرضا فیاض
انتشارات:ماهور
در موسیقی گوستاو مالر، آهنگساز اتریشی (۱۸۶۰-۱۹۱۱)، حس رمانتیک و حساسیت عمیق تغزلی به بالاترین درجه ارتقاء یافته است. مالر با یک حساسیت صوتی کاملا استثنایی، مردی بود با آرمانهایی معنوی و برخوردار از فرهنگی فلسفی. علاقه عموم به موسیقی او در زمان حاضر، پرسشهایی جالبی برمیانگیزد. پس از نیم قرن که آهنگسازان همه جا علیه روحیه رمانتیک بودند، پارهای اوقات مانند استراوینسکی با چاشنی جدل و مرافعه، امروز مالر گویی به نوعی پیروزی دست یافته است. دیدگاه او پیرامون یک تلفیق تغزلی و سمفونیک از آرزوهای انسانی، هنوز مخاطبین بیشتری را میطلبد. آلما مالر، در نگاهی به گذشته، زندگی همسرش را تقریبا به مثابه یک رسالت درنظر میگیرد. مالر با بیقراری عاطفی و حساسیت بیش از حد، به تمام معنا فردگرا بود. او که یهودی به دنیا آمد، کاتولیسیسم رومی را با رضا و رغبت پذیرفت؛ هانس ردلیخ در کتاب بروکنر و مالر علت این تغییر مذهب را این واقعیت دانسته که تعمید به مسیحیت، گذرنامه ضروری و البته اسفبار برای ورود به فرهنگ اروپایی بوده؛ اما به نظر نمیرسد این مطلب در مورد مالر مصداق داشته باشد. گرچه وی برحسب سرشتش نخست به سوی آرمانهای لیبرالی کشیده شد، اما بعدها عمیقا مجذوب عرفان مسیحی شد. اساسا منش فلسفی و مذهبیاش وی را فراسوی چهارچوبهای اعتقادی مرسوم قرار میداد و اومانیست نامیدن او، کم بها دادن به دیدگاه معنوی اوست. مالر از پارهای جهات چون یک فدایی روح آزاد جلوه میکند. از آن انسانها که باید همواره راه خود را از طریق انگیزش نیروهای معنوی برخاسته از روح خود بیابند. چنین پاکباختگانی به آسانی با جزمیت مخالفت میکنند. خصوصا وقتی میتواند توصیفی نیرومند از آمال بی پایان خود ارائه دهند.زندگی هرگز برای مالر آسان نبود؛ نه فقط از آن رو که غالبا خود را در کشاکش با محیط بیرونی مییافت، نیز بدان سبب که همواره کشمکشهای حل ناشدهای در وجود خود داشت. آلما مالر در قسمت تکان دهندهای از نخستین کتاب یادبودهایش، مرگ همسرش را نوعی تصلیب مینامد. به نظر میرسد سرشت موسیقایی مالر، همه تنشها و اضطرابهای رمانتیک را در یک کانون انفجاری، بار دیگر شدت میدهد. گویی قرن نوزدهم به جستجوی یک نقطه تعادل و یک توصیف نهایی، خود را به تمامی در او ریخت و خالی کرد.